عزت

وَ قَالَ ع كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ وَ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ وَ مَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَه‏.چه بسا كسانى كه با نيكى كردن به آنها تدريجا مورد مؤاخذه قرار خواهند گرفت و چه بسا گول خوردگانى كه اعمال آنها مخفى مى‏ماند، چه بسا كسانى كه اهل نيرنگ هستند ولى مردم در باره او حسن گفتار دارند، خداوند هيچ بنده را مورد آزمايش قرار نمى‏دهد مگر اينكه به او مهلت مى‏دهد تا او به خود آيد

 وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ (آل عمران 178)آنها كه كافر شدند، (و راه طغيان پيش گرفتند،) تصور نكنند اگر به آنان مهلت مى‏دهيم، به سودشان است! ما به آنان مهلت مى‏دهيم فقط براى اينكه بر گناهان خود بيفزايند و براى آنها، عذاب خواركننده‏اى (آماده شده) است!

وَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ (182) وَ أُمْلي‏ لَهُمْ إِنَّ كَيْدي مَتينٌ ( اعراف 183)

و آنها كه آيات ما را تكذيب كردند، به تدريج از جايى كه نمى‏دانند، گرفتار مجازاتشان خواهيم كرد.  و به آنها مهلت مى‏دهم (تا مجازاتشان دردناكتر باشد) زيرا طرح و نقشه من، قوى (و حساب شده) است. (و هيچ كس را قدرت فرار از آن نيست.)

از حسين بن على صلوات اللّه عليهما در تحف العقول نقل شده‏ فرمود: استدراج از خداوند سبحان آنست كه نعمت بنده را فراوان كند و توفيق شكر را از او سلب نمايد.

حكمت 150

از كسانى مباش كه بدون عمل صالح به آخرت اميدوار است، و توبه را با آرزوهاى دراز به تأخير مى‏اندازد، در دنيا چونان زاهدان، سخن مى‏گويد، اما در رفتار همانند دنيا پرستان است، اگر  نعمت‏ها به او برسد سير نمى‏شود، و در محروميّت قناعت ندارد، از آنچه به او رسيد شكر گزار نيست، و از آنچه مانده زياده طلب است.ديگران را پرهيز مى‏دهد اما خود پروا ندارد؛ به فرمانبردارى امر مى‏كند اما خود فرمان نمى‏برد، نيكوكاران را دوست دارد، اما رفتارشان را ندارد؛ گناهكاران را دشمن دارد اما خود يكى از گناهكاران است، و با گناهان فراوان مرگ را دوست نمى‏دارد، اما در آنچه كه مرگ را ناخوشايند ساخت پافشارى دارد، اگر بيمار شود پشيمان مى‏شود، و اگر تندرست باشد سرگرم خوشگذرانى‏هاست؛ در سلامت مغرور و در گرفتارى نا اميد است؛ اگر مصيبتى به او رسد به زارى خدا را مى‏خواند. اگر به گشايش دست يافت مغرورانه از خدا روى بر مى‏گرداند، نفس به نيروى گمان ناروا، بر او چيرگى دارد، و او با قدرت يقين بر نفس چيره نمى‏گردد.

براى ديگران كه گناهى كمتر از او دارند نگران، و بيش از آنچه كه عمل كرده اميدوار است. اگر بى نياز گردد مست و مغرور شود، و اگر تهيدست گردد، مأيوس و سست شود. چون كار كند در آن كوتاهى ورزد، و چون چيزى خواهد زياده روى نمايد، چون در برابر شهوت قرار گيرد گناه را بر گزيده، توبه را به تأخير انداز، و چون رنجى به او رسد از راه ملت اسلام دورى گزيند، عبرت آموزى را طرح مى‏كند امّا خود عبرت نمى‏گيرد؛ در پند دادن مبالغه مى‏كند امّا خود پند پذير نمى‏باشد. سخن بسيار مى‏گويد، امّا كردار خوب او اندك است! براى دنياى زودگذر تلاش و رقابت دارد امّا براى آخرت جاويدان آسان مى‏گذرد؛ سود را زيان، و زيان را سود مى‏پندار؛ از مرگ هراسناك است امّا فرصت را از دست مى‏دهد؛ گناه ديگرى را بزرگ مى‏شمارد، امّا گناهان بزرگ خود را كوچك مى‏پندارد، طاعت ديگران را كوچك و طاعت خود را بزرگ مى‏داند؛ مردم را سرزنش مى‏كند، امّا خود را نكوهش نكرده با خود رياكارانه بر خورد مى‏كند؛ خوشگذرانى با سرمايه‏داران را بيشتر از ياد خدا با مستمندان دوست دارد، به نفع خود بر زيان ديگران حكم مى‏كند امّا هرگز به نفع ديگران بر زيان خود حكم نخواهد كرد، ديگران را هدايت امّا خود را گمراه مى‏كند، ديگران از او اطاعت مى‏كنند، و او مخالفت مى‏ورزد، حق خود را به تمام مى‏گيرد امّا حق ديگران را به كمال نمى‏دهد، از غير خدا مى‏ترسد، امّا از پروردگار خود نمى‏ترسد!

 

 

گزارش تخلف
بعدی